بیان علت تصادم لشکریان مسلمان با فارسها و تحلیل واقعهی قادسیه
بیان علت تصادم لشکریان مسلمان با فارسها و تحلیل واقعهی قادسیه2016
بسم الله الرحمن الرحیم
اول بگذارید علت اصلی شروع جنگ بین عراق و ایران را با توجه به روایات تاریخی صحیح بازخوانی کنیم...
قبل از اسلام قبایل عرب در عراق و همچنین در ایران حضور داشتند؛ همانطور که زرینکوب مینویسد:
در عهد ساسانیان هم پارهای طوایف عرب در نواحی جنوبی و غربی ایران وجود داشتهاند لیکن مخصوصاً در دنبال فتوحات اسلامی بود که سیل مهاجران عرب به داخل ایران سرازیر شد. [1]
بعد از ارتداد و خیانت قبایل عربی به دولت اسلامی، عدهای از این قبایل مرتد به جنوب عراق پناه بردند؛ مثنی بن حارثه شیبانی رضی الله عنه برای ریشهکن کردن این قبایل آنها را دنبال میکرد تا وقتی که وارد جنوب عراق شد! ولی با مقاومت فارسها روبرو شد! فارسها با دشمنانِ دولت اسلامی همپیمان شده و آنها را پناه دادند!
او در این هنگام به خدمت ابی بکر صدیق رضی الله عنه رفت، بلاذری رحمه الله مینویسد:
«فقال له یا خلیفة رَسُول اللَّهِ استعملنی عَلَى من أسلم من قومی أقاتل هَذِهِ الأعاجم من أهل فارس، فکتب له أَبُو بکر فی ذلک عهدا»
«به او گفت ای خلیفه رسول الله، از من و مسلمانان قومم برای جنگ با این فارسهای کشور ایران استفاده کن، پس ابوبکر به او رخصت داد. [2]»
بله برخورد مسلمانان با ایرانیان به دلیل حمایت آنها از مرتدین عرب بوده است و هیچوقت به فکر فتح ایران نبودهاند بلکه قصد تنبیه مرتدین و اسلام آوردن حامیان آنها از اعراب داشتهاند.
زرینکوب می نویسد:
جنگهای خالد در عراق بیشک بیشتر دستبردها و زدوخوردهایی بوده که در دنبال جنگهای اهل رده انجام یافته است و صورت یک لشکرکشی منظم و مرتبی را به قصد فتح ایران نداشته است. در حقیقت بیشتر اعراب تغلب و طوایف همپیمان آنها که در طی این زدوخوردها مورد حمله خالد بودهاند کسانی میبودهاند که در واقعه رده با سجاح و مرتدان عرب ارتباط و همکاری میداشتهاند یا بحرین و یمامه از پیش خالد به عراق گریخته بودهاند و خالد هم با فرمان یا دستور ابوبکر در دنبال آنها به عراق آمده است.[3]
در صفحه بعد مینویسد:
سبب آمدن خالد به عراق،چنان که از تأمل در قرائن برمی آید، تنبیه اعراب عراق و همپیمانان اهل رده بوده است لیکن ناچار منتهی به تصادم با لشکریان ایران شده و جنگها و فتحهای اسلام از آن میان پدید آمده است.[4]
دکتر محمد سهیل طقوش - تاریخدان دانشگاه اوزاعی لبنان - مینویسد:
«وفی الحدیث عن فتوح العراق نقرأ فی روایات المصادر ما یفید بأن کلا من المثنى، وخالد بن الولید، کان حریصًا على أن یبدأ بفتح المناطق التی تنزلها قبائل عربیة.
حشد المثنى جیشًا من قومه، وراح یغیر على أسفل العراق، على نواحی کسکر تارة، وعلى أسفل الفرات تارة أخرى، وبعد عدة عملیات ناجحة تبین له خلو المنطقة من مقاومة جدیة.»
و اما سخن از فتوحات عراق، در روایتها میخوانیم که مثنی و خالد ابن الولید بر شروع فتوحات از مناطقی که قبایل عربی در آنجا سکونت میگزینند حریص بودند. مثنی لشکری از قومش را استخدام کرد و بر پایین عراق هجوم میبرد، گاهی بر نواحی کسکر، گاهی بر پایین فرات، و بعد از چندین عملیات موفقیتآمیز متوجه شد که مقاومت (فارسها) جدی نبوده است.[5]
پس از اعلان جنگ فارسیان علیه دولت اسلامی و وقوع چندین جنگ سخت، سرانجام بعد از چندین سال، دو لشکر به جنگ قادسیه منتهی میشوند!
و در مورد آمار لشکریان دو طرف در قادسیه آمار مختلفی نقل شده است ولی صحیحترین آمار با توجه به اسناد منقول در طبری هفت هزار (7000) مسلمان در برابر سی هزار (30000) ایرانی میباشد.[6]
**حوادث قبل از جنگ**
مذاکرات سرداران مسلمان با سرداران فارس و گستاخی و تمسخر لشکر اسلام که در پاسخ این تمسخرها مغیره ابن شعبه آنها را پاسخهایی تند و گزنده داد و هیچگاه قصد اصلی لشکریان در آمدن به ایران را نگفت بلکه هدف او القای ترس در دل دشمنان خود بوده است!
ابن ابی شیبه رحمه الله در مصنف خود روایت میکند:
«عن أبی وائل، قال: جاء سعد بن أبی وقاص حین نزل القادسیة ومعه الناس , قال: فما أدری لعلنا أن لا نزید على سبعة آلاف أو ثمانیة آلاف: بین ذلک , والمشرکون ثلاثون ألفا أو نحو ذلک , معهم الفیول , قال: فلما نزلوا قالوا لنا: ارجعوا وإنا لا نرى لکم عددا , ولا نرى لکم قوة ولا سلاحا , فارجعوا , قال: قلنا: ما نحن براجعین , قال: وجعلوا یضحکون بنبلنا ویقولون: دوک یشبهونها بالمغازل , قال: فلما أبینا علیهم قالوا: ابعثوا إلینا رجلا عاقلا یخبرنا بالذی جاء بکم من بلادکم , فإنا لا نرى لکم عددا ولا عدة , قال: فقال المغیرة بن شعبة: أنا , قال: فعبر إلیهم , قال فجلس مع رستم على السریر , قال فنخر ونخروا حین جلس معه على السریر , قال: قال المغیرة: ما زادنی فی مجلسی هذا ولا نقص صاحبکم , قال: فقال: أخبرونی ما جاء بکم من بلادکم , فإنی لا أرى لکم عددا ولا عدة , قال: فقال: کنا قوما فی شقاء وضلالة فبعث الله فینا نبینا فهدانا الله على یدیه ورزقنا على یدیه , فکان فیما رزقنا حبة زعموا أنها تنبت بهذه الأرض , فلما أکلنا منها وأطعمنا منها أهلینا قالوا: لا خیر لنا حتى تنزلوا هذه البلاد فنأکل هذه الحبة , قال: فقال رستم: إذا نقتلکم , قال: فإن قتلتمونا دخلنا الجنة , وإن قتلناکم دخلتم النار , وإلا أعطیتم الجزیة , قال: فلما قال «أعطیتم الجزیة» قال: صاحو ونخروا وقالوا: لا صلح بیننا وبینکم , قال: فقال المغیرة: أتعبرون إلینا أو نعبر إلیکم , قال: فقال رستم: بل نعبر إلیکم.»
از ابی وائل روایت است که گفت: سعد بن ابی وقاص و مردم وقتی به قادسیه آمدند، گفت: نمیدانم شاید هفت هزار یا هشت هزار نفر بودیم در حالی که مشرکین سی هزار لشکر یا شاید بیشتر همراه با فیل بودند؛ پس وقتی که در مقابل ما آمدند، گفتند: برگردید ما شما را عددی نمیبینیم! (یعنی خیلی اندک هستید) و برای شما قدرت و سلاحی نمیبینیم، پس برگردید، و ما را مسخره میکردند؛ نیزههایمان را به دوک پیرزنان تشبیه میکردند؛ وقتی ما همچنان ایستاده بودیم (و بر شروع جنگ اصرار میکردیم) گفتند: یک مرد عاقل از میان شما برای ما بفرستید تا علت آمدن شما را برای ما بگوید چرا که شما را دارای قدرتی نمیبینیم! در این هنگام مغیره ابن شعبه نزد آنها رفت، پس با رستم بر تخت نشست! و اطرافیان رستم شگفتزده شدند، پس مغیره گفت: نه او بر من برتری یافت! و نه دوست شما (یعنی رستم) از او چیزی کم شد! رستم گفت: چه چیزی عامل آمدن شما بوده؟ شما قدرت و عددی نیستید! مغیره گفت: ما قومی گمراه بودیم، الله از بین ما پیامبری فرستاد پس ما را به دست او هدایت کرد و با دستان او روزی داد، پس از بین آن روزی دانهای است که در این زمین رویش میکند (اشاره به پیشگویی پیامبر درباره فتح فارس)، پس وقتی از آن خوردیم و از آن خانوادههایمان را خوراندیم، گفتند: هیچ خیری در ما نیست تا وقتی که به این کشور بیایید و این دانه را بخورید. رستم گفت: پس شما را میکشیم؛ مغیره در پاسخ او گفت: اگر ما را بکشید وارد بهشت میشویم و اگر شما را بکشیم شما وارد جهنم خواهید شد، و در غیر اینصورت جزیه پرداخت میکنید. پس وقتی که گفت «در غیر این صورت جزیه پرداخت میکنید» شگفتزده شدند و گفتند بین ما و شما صلحی نیست! پس مغیره گفت: ما به شما حمله میکنیم یا شما به ما حمله میکنید؟! رستم گفت: بلکه به شما حمله میکنیم.[7]
علت چنین گفتارهایی از ولید بن شعبه این بود تا روحیهی دشمنان را تضعیف کند، چنانچه زرینکوب مینویسد:
این گفت و شنودها در لشکر رستم و شاید در خود او نیز نسبت به این اعراب ساده و حقیر حس اعجاب و وحشت برمیانگیخت و نشان میداد که مهمانان ناخوانده به آسانی مغلوبشدنی نخواهند بود.[8]
ملحدین و تاریخخوانان بیسوادی همچون آقای مشیری از این روایت چنین نتیجه میگیرند که طمع اعراب به غنایم سبب آمدن آنها بوده است در حالی که چنین نیست!!!
سبب فتوحات هیچگاه به طمع غنائم جنگی نبوده است و پیامبر صلی الله علیه وسلم از چنین طمعی تحذیر کرده است.
ابو موسی اشعری رضی الله عنه (م 50 هــ)، میفرماید:
مردی نزد پیامبر صلى الله علیه وسلم آمد و گفت: یکی بخاطر غنیمت، دیگری بخاطر نام و نشان و فردی بخاطر ریا میجنگد. کدام یک، مجاهد در راه خدا است؟ آن حضرت صلى الله علیه وسلم فرمود: کسی که برای اعلای کلمة الله بجنگد، او مجاهد راه خدا است.[9]
خلیه دوم عمر بن خطاب رضی الله عنه (م 23هــ)،در مورد این که چه کسی شهید است میفرماید:
همانا برخی از مردم برای خودنمایی و برای بهدست آوردن دنیا (غنیمت) کشته میشوند، و برخی از مردم هنگامی که جنگ بر آنان تنگ آید و راهی به جز آن نیابند کشته میشوند (خودکشی میکنند) و برخی از مردم به علت تعصبات قومیتی کشته میشوند و برخی نیز برای بهدست آوردن رضای خداوند کشته میشوند که این دسته همان شهیدان هستند و هر کسی بر چیزی برانگیخته میشود که بر آن میمیرد.[10]
**چگونگی جنگ و حوادث بعد از آن**
زرینکوب مینویسد:
در قادسیه صفوف سپاه ایران در کناره نهر عتیق بود و صف مسلمین بر دیوار قلعهای به نام قدیس. در این محل جسری هم بر روی فرات وجود داشت اما چون مسلمین سر جسر را گرفته بودند رستم فرمان داد تا سدی از نی و گل بر عتیق ساخته شد و سپاه ایران از آن گذشت؛ جنگ که آغاز شد چهار روز طول کشید که اعراب هر روز را به نامی دیگر خواندهاند. سعد در تمام مدت جنگ به سبب دمل یا عرق النساء که داشت به میدان نیامد، از بالایی میدان را تماشا میکرد و فرمان میداد. در روز دوم به مسلمین کمک رسید و تا حدی سبب نگرانی ایرانیها شد. روز دیگر تندباد و طوفانی سخت شن و خاک صحرا را به چشم ایرانیان ریخت؛ با این همه شب چهارم جنگ تا صبح دوام یافت. روز آخر رستم به دست یک عرب - نامش هلال بن علفه - کشته شد اما از ایرانیها بسیاری به دست اعراب اسیر شدند و غنیمت فراوان هم به دست آنها افتاد.[11]
تقریبا میتوان گفت که بعد از قادسیه سپاه ایران متلاشی شد و در پی آن مدائن فتح شد.
** استقبال ایرانیان از رهاکنندگان آنان (مسلمانان) **
سپاهیان اسلام به ایران وارد شدند در حالی که با استقبال ایرانیها مواجه شدند!
دکتر باستانی پاریزی می نویسد:
مردم مثل بسیاری از شهرهای دیگر از جمله کرمان و بم و بعدها نیشابور از نیروهای اسلامی که در تعقیب یزدگرد بودند استقبال کردند.[12]
عباس قادیانی مینویسد:
مردم ایران در پایان دوره ساسانی با وضعی دشوار روبهرو بودند و میخواستند خود را از آن برهانند.
این مردم ایران بودند که دیگر نمیتوانستند فشار بیشتری را تحمل کنند و برای خود مخلص میطلبیدند؛ این مخلص بانگ مسلمانی بود که نخست در متصرفات عربی ایران و سپس در مرزهای جنوب و غرب این کشور شنیده شد.[13]
**حذف نظام طبقاتی**
دکتر احمد تاجبخش مینویسد:
به علت انتشار آیین اسلام، نظام طبقاتی این دوره را که عامل بدبختی و عدم رضایت جامعه ساسانی بود از میان برد و پایههای معنوی فرهنگ و تمدن ایران را محکم گردانید و جامعه ایران را به نظام تازهای که مساوات و برابری افراد مختلف بود، آشنا کرد.[14]
**اسلام آیین خوشایند ایرانیها**
زرینکوب مینویسد:
آیین فاتحان با آن که به همراه سپاه مهاجم به کشور وارد میگشت برای بسیاری مردم ایران تدریجاً خوشایند و آسانپذیر میشد و حتی در نزد برخی طبقات همچون مژده رهایی به نظر میآمد.[15]
** علتهای سقوط دولت ظالم ساسانی **
حسن پیرنیا مینویسد:
آنچه در ایران آن زمان دیده میشد این است:
1- هرج و مرج عقاید از جهت تشتتات مذهبی
2- هرج و مرج سیاسی و نفوذ فوقالعاده نجبا و روحیانیون و فقدان شاه مجرب و قویالإراده که زمام امور را به دست بگیرد و اصلاحاتی نماید.
3- فرسودگی و خرابی قشون از جنگهای بیهوده خسرو پرویز
4- فقر و پریشانی مردم از دادن مالیاتها و عوارض سنگین و سرباز و سوار که خسرو پرویز بر مردم تحمیل کرده بود.
5- کثرت ظلم و جور، انحطاط زراعت و تجارت و صنایع [16]
و منصف اگر مطالعه کند با زرینکوب همنوا خواهد شد که میگوید:
سقوط ساسانیان البته از ضربت عرب بود لیکن در واقع از نیروی عرب نبود.[17]
—------------------------------—
[1] تاریخ مردم ایران (2) از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه تالیف:دکتر عبدالحسین زرین کوب نشر:موسسه انتشارات امیرکبیر تهران،1368 ، ص 29 .
[2] فتوح البلدان بلاذری ، ص 238 ؛نشر: دار ومکتبة الهلال- بیروت 1988 م.
[3] تاریخ ایران بعد از اسلام تالیف:دکتر عبدالحسین زرین کوب موسسه انتشارات امیرکبیر تهران 1368، صص 293 – 294 .
[4] منبع قبل.
[5] تاریخ الخلفاء الراشدین الفتوحات والإنجازات السیاسیة ، ص 131؛ نشر: دار النفائس الطبعه الأولی 1424هـ-2003م.
[6] تاریخ طبری نشر:دار التراث-بیروت ، 3 / 496 ؛ بنگرید به : صحیح و ضعیف تاریخ طبری تالیف:محمد صبحی حسن خلاق-محمد بن طاهر البرزجی-ابراهیم یحیی نشر:دار ابن کثیر-دمشق ، 3 / 193 .
[7] مصنف ابن أبی شیبة 6 / 551 ح 33747؛ نشر: مکتبة الرشد – الریاض الأولى، 1409 هــ ؛ بنگرید به : صحیح و ضعیف تاریخ طبری تالیف:محمد صبحی حسن خلاق-محمد بن طاهر البرزجی-ابراهیم یحیی نشر:دار ابن کثیر-دمشق ، 3 / 192.
[8] بامداد اسلام تالیف:عبدالحسین زرین کوب چاپ یازدهم:1382 چاپ و صحافی:چاپخانه سپهر،تهران، ص 93.
[9] صحیح البخاری 4 / 20 ح 2810 ؛ الناشر: دار طوق النجاة الطبعة: الأولى، 1422هــ % صحیح مسلم 3 / 1513 ح 1904 ؛ الناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت
[10] المستدرک على الصحیحین للحاکم 2 / 119 ح 2520؛ الناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411 – 1990م % مصنف عبد الرزاق 5 / 266 ح 9563 ؛ یطلب من: المکتب الإسلامی – بیروت الطبعة: الثانیة، 1403هــ
[11] بامداد اسلام تالیف:عبدالحسین زرین کوب چاپ یازدهم:1382 چاپ و صحافی:چاپخانه سپهر،تهران، ص 93 .
[12] یعقوب لیث چاپ هشتم 1383 چاپ:آفتاب نشر:علم ، ص 190 .
[13] تاریخ کامل ایران زمین چاپ سوم:1392 نشر آرون ، 2 / 1082
[14] کتاب تاریخ تمدن و فرهنگ ایران از اسلام تا صفویه نوشته:دکتر احمد تاج بخش نشر:نوید شیراز ،ص 99.
[15] تاریخ مردم ایران (2) از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه تالیف: دکتر عبدالحسین زرین کوب نشر:موسسه انتشارات امیرکبیر،تهران 1368، ص 11 .
[16] تاریخ ایران قبل از اسلام تالیف:حسن پیرنیا نشر:پارمیس-نگارستان 1384 ، ص 238 .
[17] تاریخ ایران بعد از اسلام،تالیف:دکتر عبدالحسین زرین کوب موسسه انتشارات امیرکبیر-تهران 1368 چاپ پنجم ، ص 158 .